کلام خدا
برای دریافت رایگان مقالات جدید در این مجله عضو شوید

مسیر بلعام (PDF) نسخه پی-دی-اف این مقاله

مسیر بلعام



داستان بلعام در اعداد باب های 22-24 یافت می شود. قوم اسرائیل در مسیر خود به سوی سرزمین موعودند و در سرزمین موآب به آن طرف اردن، در مقابل اریحا اردو زده اند. (اعداد 22: 1). همین موضوع باعث ترس بالاق، پادشاه موآب شد و به همین خاطر وی سفیرانی به فتور (مکانی چند صد کیلومتر آن طرف تر در بین النهرین) فرستاد تا بلعام را با خود بیاورند. مأموریتی که پادشاه بالاق برای بلعام در نظر داشت در اعداد 22: 5-6 آمده است:

اعداد 22: 5-6
" پس رسولان به فَتور كه بركنار وادي است، نزد بلعام بن بَعور، به زمين پسران قوم او فرستاد تا او را طلبيده، بگويند: «اينك قومي از مصر بيرون آمده اند و هان روي زمين را مستور مي سازند، و در مقابل من مقيم مي باشند. پس الآن بيا و اين قوم را براي من لعنت كن، زيراكه از من قوي ترند، شايد توانايي يابم تا بر ايشان غالب آييم، و ايشان را از زمين خود بيرون كنم، زيرا مي دانم هر كه را تو بركت دهي مبارك است و هر كه را لعنت نمايي، ملعون است. "

بلعام به این مشهور بود که "هر كه را بركت دهد مبارك و هر كه را لعنت نمايد، ملعون خواهد شد." (اعداد 22: 6). اگر شما اعداد باب های 22 الی 24 را بطور کامل بخوانید، خواهید دید که بلعام در ابتدای امر دید و ذهنی خدایی داشت. وقتی خدمتکاران بالاق نزد وی آمدند، بلعام به آنها تنها قول داد که درخواست آنها را با خداوند در میان گذاشته و آن را بیازماید. و وقتی هم که خدا به او امر فرمود که با آنها نرود، او مطیعانه آنها را راهی کرد. این دقیقاً همان کاری است که فردی انجام می دهد که در مسیر درست قرار دارد. اما بالاق پادشاه بسیار اسرار ورزید. چند روز بعد شاهزادگان بسیار و افراد متشخص دیگری باز به سراغ بلعام آمدند و در مقابل لعنت نمودن اسرائیل به او وعده ی ثروت و عزت دادند. از آنجایی که خدا قبلاً به وضوح بیان کرده بود که وی نباید با آنها برود، اگر او فردی بود که با خدا قدم برمی داشت بی تأمل دوباره آنها را به دنبال کار خودشان می فرستاد. اما بلعام چنین نکرد. در عوض به آنها نیز گفت که موضوع را با خدا در میان می گذارد. اگرچه این کار بلعام به بدی رفتن با آنها بدون مشورت با خدا نبود، اما باز همین نشانگر این بود که نوعی بی ثباتی و میل به راضی نگه داشتن نمایندگان بالاق در وی وجود داشت. شما در صورتی چیزی را دوباره از خدا طلب می کنید که هنوز آن را مد نظر داشته باشید و پاسخ اولیه خدا شما را راضی نکرده باشد. این دقیقاً اتفاقی است که در این قسمت از کلام رخ داده است. خواست بلعام این بود که با آنها برود. هدایای اهدایی و عزتی که به او پیشنهاد شده بود بیشتر از آنی بود که بتواند پاسخ رد به آن بدهد. از سوی دیگر اما او نمی خواست از خدا نافرمانی کند! بلعام در صورتی راضی و خوشحال بود که با نمایندگان شاه می رفت، اسرائیل را لعنت می کرد، هدایا راه هم می گرفت و خدا هم از این امر خوشنود می بود. این دقیقاً حالتی است که برخی از اوقات خیلی از ما هم به آن دچاریم. می گوییم که من می خواهم اراده خودم را انجام دهم، خدایا لطفی بکن و تو اراده ات را تغییر بده. من اراده ام را انجام می دهم و خیلی خوب می شود! خدا که بلعام را در این حالت دید، به او گفت که اگر آن مردان دوباره به دنبال تو آمدند با آنها برو. اما می بینیم که صبح اول وقت وی برخاسته و الاغ خود را آماده سفری طولانی می کند! ثانیه ای را هم نمی خواست تلف کند. حتی منتظر کسی که به دنبالش بیاید هم نماند! همین شد که خشم خدا برانگیخته شد و فرشته خود را فرستاد که در برابر او بایستد. الاغ بلعام وقتی فرشته را دید از حرکت باز ایستاد و بدین صورت جان بلعام را نجات داد. فرشته به بلعام گفت که برود اما فقط به شرطی که تنها سخنانی را بیان کند که خدا به او می گوید. چرا خدا مجبور شد بگوید که "سخني را كه من به تو گويم، همان را فقط بگو" (اعداد 22: 35)؟ به این خاطر که بلعام از سخنانش منحرف نشود. همانطور که بعداً خواهیم دید، بلعام به سخنان خدا بطور کامل توجه نکرد. بالاخره بلعام رفت و با بالاق پادشاه دیدار کرد. باز با وجود اینکه بالاق وی را به مکان هایی برد که راحت تر بتواند اسرائیل را لعنت کند، اما بلعام به سخنانی که خدا گفته بود که بگوید پایبند ماند که آن سخنان هم چیزی جز برکت برای اسرائیل نبود. بالاق بسیار برآشفته شد! پس از اینکه بلعام برای سومین بار برای اسرائیل برکت طلبید، بالاق به او گفت: "پس خشم بالاق بر بلعام افروخته شده، هر دو دست خود را بر هم زد و بالاق به بلعام گفت: تو را خواندم تا دشمنانم را لعنت كني و اينك اين سه مرتبه ايشان را بركت تمام دادي. پس الآن به جاي خود فرار كن! گفتم كه تو را احترام تمام نمايم. همانا خداوند تو را از احترام باز داشته است." (اعداد 24: 10-11).

بلعام: نمونه ای که باید از آن دوری کرد

به نظر می رسد که بلعام طرف خدا را گرفت. او تنها سخنان خدا را بر زبان آورد. با اینکه در رفتن با فرستادگان بالاق پادشاه کمی نا اطاعتی کرد اما وقتی که رفت چیزی را گفت که خدا از او انتظار داشت. او از این کار شانه خالی نکرد. با این حال ممکن است کسی بپرسد که چرا در دوم پطرس 2: 15 و آیات دیگری که بعداً خواهیم دید، از بلعام به عنوان نمونه ای یاد می کنند که باید از آن دوری کنیم. البته که او می خواست به نزد بالاق برود و شاید حتی چشمش به دنبال هدایای بالاق بود. با اینحال به نظر نمی رسید که او با گفته خدا مخالفت کرده باشید و در نهایت هم که قصر بالاق را دست خالی ترک کرد. با وجود اینکه اطاعت از خدا به از دست دادن هدایای وعده داده شد انجامید، اما او خدا را اطاعت نمود. آیا غیر از این است؟

در کتاب های دوم پطرس، یهودا و مکاشفه از بلعام به عنوان نمونه ای یاد شده که باید از آن پرهیز کرد. شاید اینطور به نظر برسد که چنین گفته ای با آنچه تا به اینجا خوانده ایم منافات داشته باشد. اما اگر ادامه دهیم دلیل این موضوع را متوجه می شویم:

اعداد 25: 1-5 و 9
" و اسرائيل در شِطّيم اقامت نمودند، و قوم با دختران موآب زنا كردن گرفتند زيراكه ايشان [دختران موآب] قوم را به قرباني هاي خدايان خود دعوت نمودند. پس قوم مي خوردند و به خدايان ايشان سجده مي نمودند. و اسرائيل به بعل فغور ملحق شدند، و غضب خداوند بر اسرائيل افروخته شد. و خداوند به موسي گفت كه: «تمامي رؤساي قوم را گرفته، ايشان را براي خداوند پيش آفتاب به دار بكش، تا شدت خشم خداوند از اسرائيل برگردد.» و موسي به داوران اسرائيل گفت كه هر يكي از شما كسان خود را كه به بعل فغور ملحق شدند،‌ بكشيد. ... و آناني كه از وبا مردند، بيست و چهار هزار نفر بودند."

چطور شد که دختران موآب راه اغوا نمودن اسرائیلیان را متوجه شدند؟ چطور شد که آنها اسرائیلیان را مجبور به زنای با خود کردند و سپس آنها را دعوت به قربانی های خدایان خود و سجده به آنها نمودند؟ خدا از این امر ناراحت و خشمگین شد و همین امر سبب شد که بیست و چهار هزار اسرائیلی در اثر بلای نازل شده جان خود را از دست بدهند. به راستی چه کسی موسبب این نقشه های شوم شد که این همه خرابی در اسرائیل به بار آورد؟ پاسخ را می توانیم در اعداد 31: 15-16 و مکاشفه 2: 14 بخوانیم:

اعداد 31: 15- 16
" و موسي به ايشان گفت: «آيا همه زنان را زنده نگاه داشتيد؟ اينك اينانند كه برحسب مشورت بلعام، بني اسرائيل را واداشتند تا در امر فغور به خداوند خيانت ورزيدند و در جماعت خداوند وبا عارض شد."

و مکاشفه 2: 14( خداوند عیسی در حال سخن گفتن با فرشته کلیسای پرغامس این ها را می گوید)
" لكن بحث كمي بر تو دارم كه در آنجا اشخاصي را داري كه متمسّكند به تعليم بلعام كه بالاق راآموخت كه در راه بني اسرائيل سنگي مصادم بيندازد تا قرباني هاي بتها را بخورند و زنا كنند."

کسی که به اهالی موآب یاد داد که چطور اسرائیل را به گناه بیندازند کسی نبود جز خود بلعام. قبلاً دیدیم که او چقدر به ثروت و عزت تمایل داشت. دوم پطرس 2: 15-16 می گوید که او مزد ناراستی را دوست می داشت:

دوم پطرس 2: 15-16
" و راه مستقيم را ترك كرده، گمراه شدند و طريق بَلعام بن بَصور را كه مزد ناراستي را دوست مي داشت، متابعت كردند. لكن او از تقصير خود توبيخ يافت كه حمار گنگ به زبان انسان متنطّق شده، ديوانگيِ نبي را توبيخ نمود."

تا قبل از اعداد 24، بلعام نبی و سخنگوی خدا بود و در مسیر درست قدم برمی داشت. اما وی تا به آخر این چنین نماند. وی سرانجام به دلیل اینکه "مزد ناراستی را دوست می داشت" از مسیر درست منحرف شد. او خوب آغاز کرد اما سرانجامی بسیار بد داشت. تنها شروع خوب اهمیت ندارد. بلکه ادامه مسیر در راه صحیح هم مهم است. بلعام آغازی خوب داشت، اما در مسیر صحیح ادامه نداد. او در نهایت توسط اسرائیلیان و پس از اینکه آنها سرزمین مدیان را تصرف کردند، کشته شد1. در آیاتی که مرگ وی را به ثبت رسانده اند ( یوشع 13: 22) دیگر از او به عنوان یک "نبی" یاد نمی شود بلکه وی فال بین خوانده می شود. او به عنوان یک نبی و سخنگوی خدا آغاز کرد اما عاقبت تبدیل به دشمن خدا و یک فال بین شد.

بلعام درکتاب های دوم پطرس و یهودا

بلعام که سخنگوی خدا بود تبدیل به معلمی کاذب شد که قوم خدا را لغزش داد (مکاشفه 2: 14). او در راه صحیح قرار داشت اما از آن خارج شده و به خطا رفت. به همین دلیل هم هست که سه مرتبه در عهدجدید از او به عنوان نمونه ای یاد شده که باید از آن درس گرفت و آن را تکرار نکرد. قبلاً آیه مربوط به بلعام را در مکاشفه دیدیم. حال در زیر دو آیه دیگر را از دوم پطرس و یهودا می خوانیم.

دوم پطرس 2: 16
" و [آنها] راه مستقيم را ترك كرده، گمراه شدند و طريق بَلعام بن بَصور را كه مزد ناراستي را دوست مي داشت، متابعت كردند. لكن او از تقصير خود توبيخ يافت كه حمار گنگ به زبان انسان متنطّق شده، ديوانگيِ نبي را توبيخ نمود."

و یهودا آیه 11
" واي بر ايشان زيرا كه به راه قائن رفته اند و در گمراهي بلعَام بجهت اُجرت غرق شده اند و در مشاجرتِ قورَح هلاك گشته اند. "

در هردو آیه می بینم که به آنهایی که از پی بلعام رفتند اشاره می شود. اما این افراد که هستند؟ چه کرده اند؟ آیا هیچ شباهتی با بلعام دارند؟ اگر دارند این شباهت چیست؟ چطور ممکن است که این شخصیت عهدعتیق ارتباطی با عصر فیض یعنی امروز داشته باشد؟ پاسخ این سوالات در متن کلام موجود است. با دوم پطرس آغاز می کنیم. واژه "آنها" به آیه اول همان باب مربوط می شود:

دوم پطرس 2: 1-3
" لكن در ميان قوم، انبياي كذبه نيز بودند، چنانكه در ميان شما هم معلّمان كذبه خواهند بود كه بدعتهاي مهلك را خفيهً خواهند آورد و آن آقايي را كه ايشان را خريد انكار خواهند نمود و هلاكت سريع را بر خود خواهند كشيد؛ و بسياري فجور ايشان را متابعت خواهند نمود كه به سبب ايشان طريق حق، مورد ملامت خواهد شد. و از راه طمع به سخنان جعلي شما را خريد و فروش خواهند كرد كه عقوبت ايشان از مدّت مديد تأخير نمي كند و هلاكت ايشان خوابيده نيست."

در ادامه نگاهی به اطلاعات بیشتر درباره این معلمین کاذب می اندازیم. اما اول بیایید اصلیت آنها را مشخص کنیم. اصلیت آنها از آیات 1و 15 و 20-21 معلوم می شود. در آنجا می خوانیم:

دوم پطرس 2: 1
" لكن در ميان قوم، انبياي كذبه نيز بودند، چنانكه در ميان شما هم معلّمان كذبه خواهند بود كه بدعتهاي مهلك را خفيهً خواهند آورد و آن آقايي را كه ايشان را خريد انكار خواهند نمود و هلاكت سريع را بر خود خواهند كشيد؛"

دوم پطرس 2: 15
" و راه مستقيم را ترك كرده، گمراه شدند ... "

و دوم پطرس 2: 20-21
" زيرا هرگاه به معرفت خداوند و نجات دهنده ما عيسي مسيح از آلايش دنيوي رستند و بعد از آن، بار ديگر گرفتار و مغلوب آن گشتند، اواخر ايشان از اوايل بدتر مي شود. زيرا كه براي ايشان بهتر مي بود كه راه عدالت را ندانسته باشند از اينكه بعد از دانستن بار ديگر از آن حكم مقدّس كه بديشان سپرده شده بود، برگردند."

همانطور که از آیات بالا مشخص است:

• اینها مردمانی بودند که ارباب ایشان را خریداری کرده بود.

• آنها مردمانی بودند که به معرفت خداوند و نجات دهنده ما عيسي مسيح از آلايش دنيوي رسته بودند2.

• ایشان راه راستی را می دانستند و احکام مقدس به ایشان داده شده بود3.

• آنها راه راست را ترک گفته بودند. این سخن این را می رساند که آنها زمانی در راه راست حرکت می کردند.

بنابراین معلمین دروغینی که کلام خدا در اینجا از آنها صحبت می کند نه تنها بی ایمان نیستند بلکه از ایماندارانند. یا به بیان بهتر کسانی هستند که با ایمان راهشان را آغاز کردند. به غیر از این کسانی که توسط ارباب خریداری شده اند، معرفت خداوند را داشتند و دستورات مقدس به ایشان داده شده بود چه کسانی می توانستند باشد؟ آنها مانند بلعام در راه صحیح مسیرشان را آغاز کردند ولی از آن خارج شده، به سوی معلمین دروغین روی آوردند، کفرهای مخرب با خود آوردند و با سخنان فریبنده از قوم خدا سوء استفاده کردند! اگر فکر می کنیم که موضوع این معلمین دروغین زیاد قابل توجه نیست و افراد زیادی را علناً ندیده ایم که "اربابشان را که آنها را خریده است رد کنند" باید بگویم که در اشتباه هستیم. خدا قسمت زیادی از کتاب دوم پطرس و تقریباً تمام باب کتاب یهودا را به صحبت درباره این فریب ها اختصاص داده است. این موضوع دقیقاً موضوعی است که کلام خدا به ما هشدار می دهد!! دوم تیموتائوس 2: 15 می گوید:

دوم تیموتائوس 2: 15
"و سعي كن كه خدا را مقبول خدا سازي، عاملي كه خجل نشود و كلام خدا را بخوبي انجام دهد."

کار ما این است که کلام خدا را بخوبی انجام دهیم. و در صورت عدم داشتن بنیانی محکم بر کلام خدا یا همان کلام حقیقت غیر ممکن است که در برابر معلمین کاذب اطرافمان در امان بمانیم. به دوم پطرس برمی گردیم و آیات 10-22 را در ادامه این موضوع می خوانیم:

دوم پطرس 2: 10-22
" خصوصاً آناني كه در شهوات نجاست در پي جسم مي روند و خداوندي را حقير مي دانند. اينها جسور و متكبّرند و از تهمت زدن بر بزرگان نمي لزرند. و حال آنكه فرشتگاني كه در قدرت و قوّت افضل هستند، پيش خداوند بر ايشان حكم افترا نمي زنند. لكن اينها چون حيوانات غيرناطق كه براي صيد و هلاكت طبعاً متولّد شده اند، ملامت مي كنند بر آنچه نمي دانند و در فساد خود هلاك خواهند شد. و مزد ناراستي خود را خواهند يافت كه عيش و عشرت يك روزه را سرور خود مي دانند. لكّه ها و عيبها هستند كه در ضيافت هاي محبّتانه خود عيش و عشرت مي نمايند وقتي كه با شما شادي مي كنند. چشمهاي پر از زنا دارند كه از گناه باز داشته نمي شود، و كسان ناپايدار را به دام مي كشند؛ ابناي لعنت كه قلب خود را براي طمع رياضت داده اند، و راه مستقيم را ترك كرده، گمراه شدند و طريق بَلعام بن بَصور را كه مزد ناراستي را دوست مي داشت، متابعت كردند. لكن او از تقصير خود توبيخ يافت كه حمار گنگ به زبان انسان متنطّق شده، ديوانگيِ نبي را توبيخ نمود. اينها چشمه هاي بي آب و مِه هاي رانده شده به بادِ شديد هستند كه براي ايشان ظلمتِ تاريكيِ جاوداني، مقرّر است. زيرا كه سخنان تكبّرآميز و باطل مي گويند و آناني را كه از اهل ضلالت تازه رستگار شده اند، در دام شهوات به فجور جِسمي مي كشند، و ايشان را به آزادي وعده مي دهند و حال آنكه خود غلام فساد هستند، زيرا هر چيزي كه بر كسي غلبه يافته باشد، او نيز غلام آن است. زيرا هرگاه به معرفت خداوند و نجات دهنده ما عيسي مسيح از آلايش دنيوي رستند و بعد از آن، بار ديگر گرفتار و مغلوب آن گشتند، اواخر ايشان از اوايل بدتر مي شود. زيرا كه براي ايشان بهتر مي بود كه راه عدالت را ندانسته باشند از اينكه بعد از دانستن بار ديگر از آن حكم مقدّس كه بديشان سپرده شده بود، برگردند. لكن معني مَثَل حقيقي بر ايشان راست آمد كه سگ به قي خود رجوع كرده است و خَنزيرِ شسته شده، به غلطيدن در گِل. "

خدا بخش بزرگی از دوم پطرس را به توضیح در رابطه با این معلمین دروغین اختصاص داده است. بسیاری از آنها امروز هم وجود دارند و برخی در طول قرون از نام خدا و مسیح برای مسائل خود، قدرت، پول و مقام استفاده کرده اند. آنها از نمونه مسیح پیروی نمی کنند بلکه نمونه آنها بلعام است. دوم پطرس در رابطه با عاقبت اینگونه افراد جای شکی باقی نمی گذارد. همانطور که خواندیم:

• آنها هلاکت سریع بر خود فروخواهند آورد. (دوم پطرس 2: 1).

• عقوبت ايشان از مدّت مديد تأخير نمي كند و هلاكت ايشان خوابيده نيست. (دوم پطرس 2: 3).

• "زيرا هرگاه به معرفت خداوند و نجات دهنده ما عيسي مسيح از آلايش دنيوي رستند و بعد از آن، بار ديگر گرفتار و مغلوب آن گشتند، اواخر ايشان از اوايل بدتر مي شود. زيرا كه براي ايشان بهتر مي بود كه راه عدالت را ندانسته باشند از اينكه بعد از دانستن بار ديگر از آن حكم مقدّس كه بديشان سپرده شده بود، برگردند. لكن معني مَثَل حقيقي بر ايشان راست آمد كه سگ به قي خود رجوع كرده است و خَنزيرِ شسته شده، به غلطيدن در گِل." (دوم پطرس 2: 20-22).

• براي ايشان ظلمتِ تاريكيِ جاوداني، مقرّر است (دوم پطرس 2: 17).

نه تنها نجات در انتظار این افراد نیست بلکه "ظلمت تاریکی جاودانی" برایشان مقرر شده است. برخی می پرسند "مگر نجات هدیه ای نیست که توسط فیض عطا می شود؟" البته که اینطور است. نجات هدیه ایست که توسط فیض و از طریق ایمان داده می شود (افسسیان 2: 8). اما همانطور که مشخص است، برخی از که افراد خداوند را رد می کنند (و در نتیجه ایمان را)، تبدیل به دشمنانش می شوند، از قومش سوء استفاده می کنند و کفرهای مخرب را وارد قوم می کنند. در حقیقت آنها مانند بلعام هستند. او نیز در مسیر درست قرار داشت اما منحرف شد و از پیامبری راستین به معلمی کاذب تبدیل شد که به دشمنان خدا یاد داد که چطور قوم او را به لغزش بیندازند. برای اینگونه افراد "ظلمتِ تاريكيِ جاوداني، مقرّر است". بر طبق دوم پطرس " زيرا كه براي ايشان بهتر مي بود كه راه عدالت را ندانسته باشند از اينكه بعد از دانستن بار ديگر از آن حكم مقدّس كه بديشان سپرده شده بود، برگردند" (دوم پطرس 2: 21).

یهودا

در کتاب یهودا نیز درست به همان روش و در همان زمینه به بلعام اشاره شده است. یهودا رساله اش را با آیات زیر آغاز می کند:

یهودا 3
" اي حبيبان، چون شوق تمام داشتم كه درباره نجات عامّ به شما بنويسم، ناچار شدم كه الآن به شما بنويسم و نصيحت دهم تا شما مجاهده كنيد براي آن ايماني كه يك بار به مقدّسين سپرده شد. "

یهودا می خواست از طریق این رساله ایمانداران را تشویق به مجاهده برای ایمانی کند که یک بار به مقدسین سپرده شد. مشخص است که در آن زمان چنین ایمانی مورد حمله بود. چنین ایمانی هنوز هم مورد حمله قرار دارد و دشمن تا زمانی که وجود دارد از هیچ فرصتی برای حمله نمی گذرد. باید برای این ایمان مجاهده کنیم. دلیل این کار را هم یهودا در رساله یک بابی خود توضیح می دهد:

یهودا 4-19
" زيرا كه بعضي از اشخاص در خفا آمده اند كه از قديم براي اين قصاص مقرّر شده بودند؛ مردمان بي دين كه فيض خداي ما را به فجور تبديل نموده و عيسي مسيح آقاي واحد و خداوند ما را انكار كرده اند. پس مي خواهم شما را ياد دهم، هرچند همه چيز را دفعهً مي دانيد كه بعد از آنكه خداوند، قوم را از زمين مصر رهايي بخشيده بود، بار ديگر بي ايمانان را هلاك فرمود. و فرشتگاني را كه رياست خود را حفظ نكردند بلكه مسكن حقيقي خود را ترك نمودند، در زنجيرهاي ابدي در تحت ظلمت بجهت قصاص يومِ عظيم نگاه داشته است. و همچنين سدوم و غموره و ساير بُلدان نواحيِ آنها مثل ايشان چونكه زناكار شدند و در پي بشر ديگر افتادند، در عقوبت آتش ابدي گرفتار شده، بجهت عبرت مقرّر شدند. ليكن با وجود اين، همه اين خواب بينندگان نيز جسد خود را نجس مي سازند و خداوندي را خوار مي شمارند و بر بزرگان تهمت مي زنند. امّا ميكائيل، رئيس ملائكه، چون درباره جسد موسي با ابليس منازعه مي كرد، جرأت ننمود كه حكم افترا بر او بزند بلكه گفت: «خداوند تو را توبيخ فرمايد.» لكن اين اشخاص بر آنچه نمي دانند افترا مي زنند و در آنچه مثل حيوان غيرناطق بالطبّع فهميده اند، خود را فاسد مي سازند. واي بر ايشان زيرا كه به راه قائن رفته اند و در گمراهي بلعَام بجهت اُجرت غرق شده اند و در مشاجرتِ قورَح هلاك گشته اند. اينها در ضيافت هاي محبّتانه شما صخره ها هستند چون با شما شادي مي كنند، و شباناني كه خويشتن را بي خوف مي پرورند و ابرهاي بي آب از بادها رانده شده و درختان صيفي بي ميوه، دوباره مرده و از ريشه كنده شده، و امواج جوشيده دريا كه رسوايي خود را مثل كف برمي آورند و ستارگان آواره هستند كه براي ايشان تاريكي ظلمت جاوداني مقرّر است. لكن خنوخ كه هفتم از آدم بود، درباره همين اشخاص خبر داده، گفت: «اينك خداوند با هزاران هزار از مقدّسين خود آمد تا بر همه داوري نمايد و جميع بي دينان را ملزم سازد، بر همه كارهاي بي ديني كه ايشان كردند و بر تمامي سخنان زشت كه گناهكاران بي دين به خلاف او گفتند.» اينانند همهمه كنان و گِله مندان كه برحسب شهوات خود سلوك مي نمايند و به زبان خود سخنان تكبّر آميز مي گويند و صورتهاي مردم را بجهت سود مي پسندند. امّا شما اي حبيبان، بخاطر آوريد آن سخناني كه رسولان خداوند ما عيسي مسيح پيش گفته اند، چون به شما خبر دادند كه در زمان آخر مستهزئين خواهند آمد كه بر حسب شهوات بي دينيِ خود رفتار خواهند كرد. اينانند كه تفرقه ها پيدا مي كنند و نفساني هستند كه روح را ندارند."

به نظر می رسد که افرادی که در اینجا از آنها صحبت می شود حداقل از لحاظ ثمرات مانند کسانی هستند که در دوم پطرس دیدیم. اینها تظاهرکنندگانی هستند که شاید حتی خود را مسیحی نیز بنامند. یهودا بخاطر این معلمین کاذب (که امروز هم بسیاری از آنها فعالیت می کنند) به شدت احساس نمود که باید برای ایمانداران نامه ای بنویسد تا به آنها بگوید که برای ایمانی که یکبار توسط مقدسین به آنها سپرده شد جنگ نمایند. ما باید برای چنین ایمانی جنگ کنیم! پایه و اساس ایمان ما آیات هستند و نه گفته تعالیم، احکام و سنت های بشری. کولسیان 2: 8 به ما اخطار می دهد که:

کولسیان 2: 8
" با خبر باشيد كه كسي شما را نربايد به فلسفه و مكر باطل، برحسب تقليد مردم و برحسب اصول دنيوي نه برحسب مسيح،" و

دوم یوحنا 7-8
" زيرا گمراه كنندگانِ بسيار به دنيا بيرون شدند كه عيسي مسيح ظاهر شده در جسم را اقرار نمي كنند. آن است گمراه كننده و دجّال. خود را نگاه بداريد مبادا آنچه را كه عمل كرديم بر باد دهيد بلكه تا اجرت كامل بيابيد."

یهودا و پطرس همچنین می گویند:

یهودا 20-21
" امّا شما اي حبيبان، خود را به ايمان اقدس خود بنا كرده و در روح القدس عبادت نموده، خويشتن را در محبّت خدا محفوظ داريد و منتظر رحمت خداوند ما عيسي مسيح براي حيات جاوداني بوده باشيد.

دوم پطرس 3: 14-18
پس شما اي حبيبان، چون اين امور را از پيش مي دانيد، با حذر باشيد كه مبادا به گمراهي بي دينان ربوده شده، از پايداريِ خود بيفتيد. 18بلكه در فيض و معرفت خداوند و نجات دهنده ما عيسي مسيح ترقّي كنيد، كه او را از كنون تا ابدالآباد جلال باد. آمين. "

"با حذر باشيد كه مبادا به گمراهي بي دينان ربوده شده، از پايداريِ خود بيفتيد." همه ما باالقوه می توانیم به گمراهی بی دینان ربوده شویم. هیچ کس از این اخطار مستثنی نیست. بلعام راهش را درست شروع کرد اما در نهایت از مسیرش خارج شد. اما پطرس سخنانش را ادامه می دهد و می گوید "بلكه در فيض و معرفت خداوند و نجات دهنده ما عيسي مسيح ترقّي كنيد". "با حذر بودن" بخشی از کار و رشد و ترقی در فیض و معرفت خداوندمان عیسی مسیح است.

افراد متظاهر زیادی در اطراف ما وجود دارند. اینطور افراد حتی در بدن مسیح، کلیسا نیز یافت می شوند. به همین خاطر هم هست که پطرس و یهودا سخنان بالا را خطاب به ایمانداران می گویند. تنها راه برای در امان بودن از این تعالیم گمراه کننده روی آوردن به شیر خالص کلام خداست. تنها راه برای ساختن خانه هایمان به گونه ای که با هرچیزی مورد حمله قرار نگیرد این است که آن را بر صخره بنا کنیم. منظور عیسی از بنای خانه بر صخره شنیدن کلام خدا و عمل کردن به آن است (متی 7: 24-25). بلعام از کلام خدا آگاه بود؛ حتی تا یک جایی هم آن را انجام داد و در پی اش بود. اما بعداً با حرص برای عزت و ثروت کار را خراب نمود و به انحراف کشیده شد. اما ما برعکس بلعام باید مسیر درست را انتخاب کنیم. مسیر دانستن کلام خدا و انجام آن به هر قیمت ممکن. باید مسابقه ایمان را شروع کنیم، در آن بدویم و آن را به پایان برسانیم تا به کمال هدایایی را که خدا برای ما در نظر دارد به دست آوریم.

عبرانیان 12: 1-2
" بياييد هر بار اضافي و هر گناه را که آسان به دست و پاي ما مي‌پيچد، از خود دور کنيم و با استقامت در مسابقه‌اي که براي ما مقرر شده است، بدويم. و چشمان خود را بر قهرمان و مظهر کامل ايمان يعني عيسي بدوزيم که به‌‌خاطر آن خوشي که پيش‌‌رو داشت، صليب را تحمل کرد و ننگ آن را ناچيز شمرد و اکنون بر جانب راست تخت خدا نشسته است."

Anastasios Kioulachoglou

فارسی: Daniel Shahri

 



پانویس ها

1. در آن زمان او از محل زندگی خود در بین النهرین کوچ کرده و به همراه دشمنان اسرائیل در سرزمین مدیان ساکن بود.

2. واژه "معرفت" در اینجا ترجمه واژه یونانی "epignosis" یا اپیگنوسیس است که به معنای "معرفت دقیق و کامل" و یا "معرفت دقیق و بسیار زیاد ناشی از معرفت صحیح" می باشد (این واژه مخالف واژه "gnosis" یا گنوسیس است که تنها معنای "معرفت" را می دهد). به Vines Expository Dictionary of New Testament Words, MacDonald Publishing Company, p.641 and The Companion Bible, Kregel Publications, Appendix 132. رجوع شود.

3. باز در اینجا فعل "دانستن" هم سان با واژه یونانی "epiginosko" یا "اپیگینوسکو" است که معنای "دانستن کامل و کافی" و یا "دانش تام و دقیق" می باشد (به مرجع پانویس 2 رجوع شود).